عشقم آرمان عشقم آرمان، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 24 روز سن داره

نفس ماما

یک اتفاق خیلی بد برا پسرم

سلام قشنگ مامان انقدر دلم گرفته از ناراحتی که برات پیش اومد این اتفاق چند رز پیش افتاد سه شنبه 23 من نوبت دندون پزشکی داشتم صبح من و شما و بابایی با هم  رفتیم دندانپزشکی اونجا خیلی شیطنت کردی یه خانمی همش میگفت چه شیطونه پسرت خودش ه پسر دوساله داشت اما نه تکون میخورد نه شیطونی میکرد برا همین خانمه همش حواسش به شما بود من به دلم افتاد نکنه پسرم رو چشم بزنه اعصابم بهم ریخت تا اومدم ببرمت بیرون نوبتم شد و رفتم تو اتاق دکتر شما و بابایی بیرون موندید بازی میکردی سالن رو گذاشته بودی ر وسرت که یک دفعه صدای گریت رو شنیدم گریت عادی نبود جیغ میکشیدی من بدو بدو اومدم بیرون هرکاری من و بابایی انجام دادیم تا آروم بشی بی فایده بود از 10 صبح تا 2 ظه...
27 اسفند 1391

چکاب 15ماهگی

نفس من 15 ماهگیت مبارک گلممم خدایشش خیلی زود گذشت از تولدت تا به امروز 15 ماه میگذره دلم برا روزای بدو تولدت تنگ تنگ شده گرچه خیلی سختم بود هیچ تجربه ایی نداشتم اما شیرین بود الان حسابی ماشالله بازیگوش شدی و غیر قابل کنترل و کارهای خطرناک زیاد انجام میدی نباید حتی برا یک ثانیه چشم ازت بر دارم گلمممممممممممم از چکاب 15 ماهگیت بگم که صبح زود بردمت بهداشت قد گل پسرم 85 و وزنت 11600 و دور سر 47 خانمه گفت همه چی عالیه خدارو شکر و تا دوماه دیگه گفت از شیر بگیرمت که بیشتر غذا بخوری خیلی بد جور به شیر من عادت کردی و این برا هر دوتامون بده تو کم غذا میخوری و من به کارام نمیرسم ...
25 اسفند 1391

عکسهای 13 ماهگی و 14 ماهگی

آرمانی حسابی اینجا با سه چرخه اش دار کیف میکنه اینجا هم گل من گیر داده بود که کمک کنه و داره کمد مامانی رو گرد گیری میکنه اینجا هم بند کرده بودی بری تو کارتن بخاری و هلت بدیم الهی مامان قربون اون لب آویزونت برهههههههههههههههههههههه من فدای اون خندت بشمممممممممممممم از روزی که بابا برت سه چرخه خریده خیلی دوسش داری   اینجا هم مهمان داشتیم همکار بابایی بودن گیر دادی بری بغل عمو آرمان و بابایی   ...
25 اسفند 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نفس ماما می باشد